معنی طعنه و کنایه
حل جدول
متلک
سرزنش و طعنه
متلک، شماتت، ملامت، کنایه
طعنه و سرزنش
سرکوب، متلک، شماتت، ملامت، کنایه
فرهنگ عمید
سخن کنایهآمیز که معمولاً به منظور توهین، تمسخر، و سرزنش بر زبان میآید،
(اسم مصدر) [قدیمی] سرزنش، بدگویی: دو دوست با هم اگر یکدلند در همه حال / هزار طعنهٴ دشمن به نیمجو نخرند (ابنیمین: ۳۸۲)،
* طعنه زدن: (مصدر لازم)
سرزنش کردن، ملامت کردن،
گوشه و کنایه زدن: همه حمال عیب خویشتنیم / طعنه بر عیب دیگران چه زنیم (سعدی: لغتنامه: طعنه زدن)،
فرهنگ معین
یک بار نیزه زدن، سرزنش کردن. [خوانش: (طَ نِ) [ع. طعنه] (اِمص.)]
لغت نامه دهخدا
طعنه و تعریض. [طَ ن َ / ن ِ وُ ت َ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) از اتباع است. به کنایه سخن گفتن: سخن به طعنه و تعریض گفت. رجوع به تعریض شود.
طعنه
طعنه. [طَ ن َ] (اِخ) دهی است از دهستان آتابای بخش آق قلعه ٔ شهرستان گنبد قابوس در 1/5هزارگزی خاور آق قلعه، جنوب رودخانه ٔ گرگان. دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 8000 تن سکنه. آب آن از رودخانه ٔ گرگان بوسیله ٔ موتور برداشته میشود. محصول آنجا غلات و صیفی و حبوبات و لبنیات. شغل اهالی زراعت وگله داری. صنایع دستی زنان قالیچه بافی است. راه فرعی به آق قلعه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
طعنه داشتن
طعنه داشتن. [طَ ن َ / ن ِ ت َ] (مص مرکب) توبیخ و سرزنش کردن. طعنه زدن:
گشته تا بیت الشرف از مقدمت کاشانه ام
طعنه بر خورشید دارد خشت فرش خانه ام.
مخلص کاشی (از آنندراج).
طعنه زننده
طعنه زننده. [طَ ن َ / ن ِ زَ ن َن ْ دَ / دِ] (نف مرکب) که طعنه زند. که ملامت کند: مِلْدَغ، طعنه زننده مردم را. (منتهی الارب).
مترادف و متضاد زبان فارسی
بدگویی، سرزنش، شماتت، طعن، لوم، ملامت، نیش و کنایه، سرزنش کردن، نیزهزنی، ضربتنیزه
فارسی به ایتالیایی
فارسی به عربی
اسخر، تهکم، دعابه، سخریه، سخط
فارسی به آلمانی
Ironie (f)
واژه پیشنهادی
متلک
معادل ابجد
226